تعریف کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ستایش کردن و توصیف کردن و بیان نمودن و صفات پسندیده و اخلاق حسنه و کمالات صوری و معنوی کسی را بیان کردن و شناس نمودن و شناسا کردن. ( ناظم الاطباء ): ببینم و تعریف کنم. تعریف خود کردن پنبه خائیدن است.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - معرفی کردن شناساندن . ۲ - آگاهانیدن . ۳ - حقیقت امری را بیان کردن . ۴ - ستودن تمجید کردن . ستایش کردن و توصیف کردن و بیان نمودن