بی ناموس

لغت نامه دهخدا

بی ناموس. ( ص مرکب ) ( از: بی + ناموس ) که ناموس ندارد. لامذهب و ناپرهیزگار. ( آنندراج ). بی عفت و بی عصمت. بی مذهب. دشنامی است سخت قبیح و از ناموس معنی لغوی آن یعنی قانون اراده نمی شود، بلکه مراد از بی ناموس بی آبرو در عرض باشد. بی غیرت. بی عفاف. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ناموس شود.
- بی ناموس و ننگ ؛ بی آبرو و بی عِرْض.
|| غیرمتمدن. دهاتی و روستایی.بی تربیت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. بی عفت، بی عصمت.
۲. بی آبرو.

فرهنگ فارسی

که ناموس ندارد . لامذهب و ناپرهیزگار . بی عفت و بی عصمت . بی مذهب . دشنامی است سخت قبیح و از ناموس معنی لغوی آن یعنی قانون اراده نمی شود . بلکه مراد از بی ناموس بی آبرو در عرض باشد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم