بی سر و ته

لغت نامه دهخدا

بی سر و ته. [ س َ رُ ت َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + سر + و + ته ) بی سر و بن. بی ابتدا و انتها: گفته های بی سر و ته ، خبر بی سر و ته ، دعوی بی سر و ته ، سخنان بی سر و ته ؛ لاطائل و بیهوده. ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. پهناور، بی پایان.
۲. [مجاز] سخن بی معنی، یاوه، بیهوده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم