بودلف

لغت نامه دهخدا

بودلف. [دُ ل َ ] ( اِخ ) حکمران اران ممدوح اسدی :
اسدی را که بودلف بنواخت
طالع و طالعی بهم درساخت.نظامی.رجوع به ابودلف کرکری شود.

فرهنگ فارسی

حکمران اران ممدوح اسدی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال نخود فال نخود فال پی ام سی فال پی ام سی فال انبیا فال انبیا