بغل گیری

لغت نامه دهخدا

بغلگیری. [ ب َ غ َ ] ( اِ مرکب ) نام داو از کشتی. ( غیاث ). || ( حامص مرکب ) معانقه و یکدیگر را در بغل گرفتن. ( آنندراج ) :
ببین گرمی باده ناب را
بغلیگری آتش و آب را.ظهوری ( از آنندراج ).باز عهد آمد بغلگیری مینا می کنم
از کجا یاری چو او خون گرم پیدا میکنم.کلیم ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

در آغوش گرفتگی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم