لغت نامه دهخدا
- پای از منزل برون نهادن ؛ خارج شدن از خانه :
بامدادان که برون می نهم از منزل پای
حسن عهدم نگذاردکه نهم پای دگر.سعدی.- پای برون نهادن ؛ عدم اطاعت و موافقت کردن. منحرف شدن از امری :
گیرم که به فتوی و خردمندی و رای
از دایره شرع برون ننْهم پای.سعدی.- پی برون نهادن ؛ پا فراتر نهادن. خارج شدن :
سرت خاقانیا در نیمه راهی است
کز آنجا پی برون نتوان نهادن.خاقانی. || تجاوز کردن :
درون خانه خود هر گدا شهنشاهی است
قدم برون منه از حد خویش و سلطان باش.صائب.