بد اختری

لغت نامه دهخدا

بداختری. [ ب َ اَ ت َ ] ( حامص مرکب ) نحوست. نَحْس. مَنْحَس. شقاوت. مقابل نیک اختری. ( یادداشت مؤلف ). بدبختی. بدطالعی :
همچو چنبر باد خفته همچو نیلوفر کبود
قد و خد حاسدت از رنج و از بداختری.سوزنی.پیش از من و تو بر رخ جانها کشیده اند
طغرای نیکبختی و نیل ِ بداختری.سعدی.

فرهنگ فارسی

بد اختر بودن مقابل نیک اختری.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال امروز فال امروز فال زندگی فال زندگی فال تاروت فال تاروت