لغت نامه دهخدا گیج کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) حیران و مبهوت کردن. || در اثر خوردن و یا آشامیدن و یا بوییدن چیزی مدهوش و بی هوش گشتن : عطر این گلها مرا گیج کرده.