کیمیا فعل

لغت نامه دهخدا

کیمیافعل. [ ف ِ ] ( ص مرکب ) کیمیااثر. که اثرو عمل کیمیا کند. که خاصیت کیمیا دارد :
آینه رنگی که پیدای تو از پنهان به است
کیمیافعلم که پنهانم به ازپیدای من.خاقانی.

فرهنگ فارسی

کیمیا اثر ٠ که اثر و عمل کیمیا کند ٠ که خاصیت کیمیا دارد ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم