کلیچه پز

لغت نامه دهخدا

کلیچه پز. [ ک ُ چ َ / چ ِ پ َ ] ( نف مرکب ) آنکه کلیچه پزد. آنکه کار وی پختن کلیچه باشد :
نه آتش گل باغ جمشید بود
کلیچه پز خوان خورشید بود.نظامی ( از آنندراج ).و رجوع به کلیچه شود.

فرهنگ فارسی

آنکه کلیچه پزد . آنکه کار وی پختن کلیچه باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال راز فال راز