کساد شدن

لغت نامه دهخدا

کساد شدن. [ ک َ / ک ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ناروان شدن بازار. ( مجمل اللغة ). انحماق. ( تاج المصادر ). بی رونق شدن. کاسد شدن. از رواج افتادن. از رونق افتادن. || ارزانی و کم قیمتی کالا و مال التجاره و داد و ستد نشدن در بازار و تنزل تجارت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

ناروا شدن بازار . انحماق
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم