پیکار داشتن

لغت نامه دهخدا

پیکار داشتن. [ پ َ / پ ِ ت َ ] ( مص مرکب ) جنگ داشتن. در حرب بودن. در رزم بودن :
زره پوش گشتند مردان بستان
مگر باغ با زاغ پیکار دارد.ناصرخسرو.جفا و ستم را غنیمت شمارد
وفا و لطف را بپیکار دارد.ناصرخسرو.یکی تخم خورده ست ازبی فلاحی
همی کار هموار پیکار دارد.ناصرخسرو.رجوع به پیکار شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) جنگ داشتن در حرب بودن : زره پوش گشتند مردمان بستان مگر باغ با زاغ پیکار دارد? ( ناصرخسرو )
جنگ داشتن در حرب بودن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم