پی سوز

لغت نامه دهخدا

پی سوز. ( نف مرکب ) سوزنده پی ( پیه ). || ( اِ مرکب ) پیه سوز.چراغی که در آن چربی ( پیه ) و فتیله بکار برند. قسمی چراغ. جنسی از شمع که در آن پیه سوزند :
عدوی تو پیوسته دلسوز باد
چو پی سوز اندر دلش سوز باد.( از شرفنامه ).رجوع به پیه سوز شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) پیه سوز : عدوی تو پیوسته دلسوز باد. چو پیسوز اندر دلش سوز باد. ( شرفنام. منیری . لغ. )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال فرشتگان فال فرشتگان فال میلادی فال میلادی فال کارت فال کارت