پابرجا کردن

لغت نامه دهخدا

پابرجا کردن. [ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اثبات.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - استوار کردن اثبات تائ کید . ۲ - پایدار کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم