نمک شناس. [ ن َ م َ ش ِ ] ( نف مرکب ) آنکه حق نمک بشناسد. مقابل حق نمک ناشناس. ( آنندراج ). باوفا. وفادار. سپاس گزار. ( ناظم الاطباء ). کسی که حق نان و نمکی که خورده ادا کند. حق شناس. ( فرهنگ فارسی معین ). - امثال : سگ نمک شناس به از آدمی ناسپاس .
فرهنگ معین
( ~. ش ) (ص فا. ) سپاس گزار، وفادار.
فرهنگ عمید
۱. کسی که قدر نان ونمکی را که از دیگران خورده بداند. ۲. وفادار. ۳. سپاسگزار.