نمک شناس

لغت نامه دهخدا

نمک شناس. [ ن َ م َ ش ِ ] ( نف مرکب ) آنکه حق نمک بشناسد. مقابل حق نمک ناشناس. ( آنندراج ). باوفا. وفادار. سپاس گزار. ( ناظم الاطباء ). کسی که حق نان و نمکی که خورده ادا کند. حق شناس. ( فرهنگ فارسی معین ).
- امثال :
سگ نمک شناس به از آدمی ناسپاس .

فرهنگ معین

( ~. ش ) (ص فا. ) سپاس گزار، وفادار.

فرهنگ عمید

۱. کسی که قدر نان ونمکی را که از دیگران خورده بداند.
۲. وفادار.
۳. سپاسگزار.

ویکی واژه

سپاس گزار، وفادار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم