ناورد زدن

لغت نامه دهخدا

ناورد زدن. [ وَ زَ دَ ] ( مص مرکب ) جولان دادن. چرخیدن :
به هر در کز دهن خواهم برآورد
زنم پهلو به پهلو چند ناورد.نظامی.حسابی کرد با خود کاین جوانمرد
که زد بر پشت من چون چرخ ناورد.نظامی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) جولان دادن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم