مژده کردن

لغت نامه دهخدا

مژده کردن. [ م ُ دَ / دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مژده آوردن. مژده دادن. بشارت آوردن و خبر خوش آوردن. ( ناظم الاطباء ). || نخستین بشارت و خبرخوش را به کسی دادن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مژده آوردن و مژده دادن شود. || کبوتری را به حالت مژده درآوردن. رجوع به مژده در این معنی شود.

فرهنگ فارسی

مژده دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال کارت فال کارت فال قهوه فال قهوه