لغت نامه دهخدا
فیض آباد. [ ف ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش زرند شهرستان ساوه که دارای 707 تن سکنه است. آب آن از قنات لب شور و محصول عمده اش غله ، پنبه ، چغندرقند و صیفی است. مزارع خرم آباد، سه رود، حسین آباد و نارگین جزو این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
فیض آباد. [ ف ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش فرمهین شهرستان اراک که دارای 828 تن سکنه است. آب آن از قنات و در بهار ازرودخانه محلی و محصول عمده اش غله ، بنشن ، پنبه ، انگور و قلمستان است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
فیض آباد. [ف ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان رشت که دارای 100 تن سکنه است. آب آن از چاه و محصول عمده اش لبنیات و ذغال است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
فیض آباد. [ ف ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش حومه شهرستان گرگان که دارای 186 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ، برنج ، توتون و سیگار است. کار دستی زنان بافتن پارچه های نخی ، ابریشمی و کرباس است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
فیض آباد. [ ف ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش تکاب شهرستان مراغه که دارای 319 تن سکنه است. آب آن از چشمه سارها و محصول عمده اش غله ، بادام ،حبوب و کرچک است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
فیض آباد. [ ف ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی که دارای 108 تن سکنه است. آب آن از دره چیر و آخورلی و محصول عمده اش غله است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
فیض آباد. [ ف ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش رزن شهرستان همدان که دارای 840 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ، حبوب ، صیفی و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
فیض آباد. [ ف َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گل تپه فیض اﷲبیگی از بخش مرکزی شهرستان سقز که دارای 56 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ). فَیض آوا.
فیض آباد. [ ف ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان یوسف بند بخش سلسله شهرستان خرم آباد که دارای 240 تن سکنه است. آب آن از رودخانه درم زیار و محصول عمده اش غله ، حبوب و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).