فتاح اباد

لغت نامه دهخدا

( فتاح آباد ) فتاح آباد. [ ف َت ْ تا ] ( اِخ ) دهی است از دهستان تیلکوه بخش دیوان دره شهرستان سنندج که در 30 هزارگزی شمال باختری دیواندره و دوهزارگزی جنوب راه شوسه دیواندره به سقز قرار دارد. جایی کوهستانی ، سردسیر و دارای 180 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
فتاح آباد. [ ف َت ْ تا ] ( اِخ ) دهی از دهستان یک مهه بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز، که در 27 هزارگزی جنوب خاوری مسجدسلیمان و کنار راه شوسه مسجدسلیمان و هفتگل قرار دارد. جایی کوهستانی ، گرمسیر و دارای 120 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه تمبیان تأمین میشود و محصول عمده اش غلات است. اهالی بیشتر کارگر شرکت نفت هستند و عده ای به زراعت اشتغال دارند و از طایفه هفت لنگ بختیاری اند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
فتاح آباد. [ ف َت ْ تا ] ( اِخ ) دهی از دهستان میربیک شهرستان خرم آباد، که در 34 هزارگزی باختر نورآباد و 18 هزارگزی باختر راه شوسه خرم آباد به کرمانشاه قرار دارد. جایی تپه ماهور، سردسیر و دارای 240 تن سکنه است. آب آن از چشمه ها و رودخانه حسن کاویار تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، لبنیات ، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفه شاهسوند هستند و زمستانها به قشلاق میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

( فتاح آباد ) دهی از دهستان میربیک شهرستان خرم آباد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال انبیا فال انبیا فال زندگی فال زندگی فال کارت فال کارت