لغت نامه دهخدا
باغ را باد بهاری در در و گوهر گرفت
گلبن از گل همچو افریدون بسر افسر گرفت
از پی آرایش صحن چمن دست صبا
از شکوفه شاخ را در گونه گون زیور گرفت
ابر گلبن را به سر بیجاده گون دستاربست
باد از فرق بساتین سیمگون معجر گرفت
از مشجر حله ها و از مرصع کله ها
بوستان گوئی که تشریف از شه صفدر گرفت.( مجمع الفصحا ج 2 ص 368 ).و رجوع به مجمعالفصحا ج 2 ص 369 شود.