عیسی ره نشین

لغت نامه دهخدا

عیسی ره نشین. [ سی ِ رَه ْ ن ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه است از شعاع آفتاب. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). شعاع و پرتو آفتاب. ( ناظم الاطباء ). || آفتاب. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || طبیب حاذق. ( ناظم الاطباء ). طبیب که بر سر ره نشیند. ( آنندراج ). طبیب حاذق که در مطب راه نشیند. ( انجمن آرا ).

فرهنگ فارسی

کنایه است از شعاع آفتاب آفتاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی فال رابطه فال رابطه