عنان تاز

لغت نامه دهخدا

عنان تاز. [ ع ِ ] ( نف مرکب )مخفف عنان تازنده. عزیمت کننده بتندی. رونده بسرعت.
- عنان تاز کردن ؛ سوار کردن. ( از آنندراج ).
- || تاختن. عزیمت کردن بسرعت. رفتن بشتاب. روی آوردن بتندی یا بقصد حمله :
جریده بهر سو عنان تاز کن
بهشیارمغزی نظر باز کن.نظامی ( از آنندراج ).- عنان تاز گشتن ؛ عزیمت کردن بتندی. رفتن بسرعت. روی آوردن بشتاب. تاختن :
ازو کار مقدس چو با ساز گشت
سوی ملک مغرب عنان تاز گشت.نظامی.

فرهنگ فارسی

مخفف عنان تازنده عزیمت کننده بتندی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال رابطه فال رابطه فال قهوه فال قهوه فال ماهجونگ فال ماهجونگ