ظفر جو ی

لغت نامه دهخدا

ظفرجوی. [ ظَ ف َ ] ( نف مرکب ) طلبنده و جوینده ظفر و پیروزی :
بر شخص ظفرجوی فتد لرزه مفلوج
بر لفظ سخنگوی زند لکنت تمتام.مسعودسعد.

فرهنگ فارسی

( ظفر جو ی ) جوینده ظفر پیروزی خواه .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم