لغت نامه دهخدا
بر آن شیشه دلان از ترکتازی
فلک را پیشه گشته شیشه بازی.نظامی.فغان زین چرخ کزنیرنگسازی
گهی شیشه کند گه شیشه بازی.نظامی.برون آمد ز پرده سحرسازی
شش اندازی بجای شیشه بازی.نظامی.شیشه بازی سرشکم نگری از چپ و راست
گر به این منظر بینش نفسی بنشینی.حافظ.شکسته بر سر هم از ره شوخی و بیباکی
هزاران دل به مشق شیشه بازی شاهد نازش.شفیع اثر ( از آنندراج ).|| حقه بازی. ( آنندراج ).