لغت نامه دهخدا
شفیعآباد. [ ش َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین. سکنه آن 367 تن. آب آن از قنات است. محصول عمده آن غلات و بنشن و بادام. صنایعدستی زنان گلیم و جوراب بافی میباشد. راه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
شفیعآباد. [ ش َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اشکور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان. سکنه آن 195 تن. آب آن از چشمه سار و محصول عمده غلات ، بنشن ، پشم ، لبنیات و عسل است. اکثر سکنه در فصل زمستان برای تأیین معاش به گیلان میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
شفیعآباد. [ ش َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان فندرسک بخش رامیان شهرستان گرگان. سکنه آن 510 تن. آب از رودخانه و چشمه. محصول عمده برنج ، غلات ، توتون سیگار، صیفی ، لبنیات. صنایعدستی زنان شال و کرباس بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
شفیعآباد. [ ش َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه خاوری شهرستان رفسنجان. سکنه آن 300 تن. آب آن از قنات است. محصول عمده آن غلات ، پسته ، پنبه و لبنیات است. راه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
شفیعآباد. [ ش َ ] ( اِخ ) دهی از بخش شهداد شهرستان کرمان. سکنه آن 195 تن. آب آن از قنات. محصول عمده آنجا غلات و حبوب و خرما. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
شفیعآباد. [ ش َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان آزادوار بخش جغتای شهرستان سبزوار. سکنه آن 176 تن. آب از قنات است. محصول عمده غلات و پنبه و زیره است. راه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
شفیعآباد. [ ش َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور. سکنه آن 106 تن. آب از قنات است. محصول عمده غلات است. راه ماشین رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
شفیعآباد. [ ش َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کنار بخش بردسکن شهرستان کاشمر. سکنه آن 2035 تن. آب از قنات است. محصول عمده غلات ، پنبه ، زیره ، منداب ، بنشن و میوه است. راه ماشین رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).