شش و بش

لغت نامه دهخدا

شش و بش. [ ش َ / ش ِ ش ُ ب ِ ] ( اِ مرکب ) ( اصطلاح قمار ) ( مرکب از شش فارسی + بش ترکی به معنی پنج ) شش بش. اصطلاح تخته نرد است و آن وقتی است که در بازی ، طاس ها چنان قرار گیرند که یکی نقش شش و دیگری پنج را نشان دهد. شش و پنج. ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به شش بش و شش و پنج شود.
- در شش و بش کاری یا خیالی بودن ؛ سخت مشغول و گرفتار کار یا خیالی بودن : در شش و بش این کار بودم. در شش و بش این خیالات بودم. ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(ش شُ بِ ) (اِمر. ) اصطلاحی دربازی نرد که یک طاس پنج خال و دیگری شش خال داشته باشد.

فرهنگ فارسی

دو طاس که یکی پنج خال و دیگری شش خال داشته باشد .
شش بش وقتی است که در بازی طاس ها چنان قرار گیرند که یکی نقش شش و دیگری پنج را نشان دهد .

ویکی واژه

اصطلاحی دربازی نرد که یک طاس پنج خال و دیگری شش خال داشته باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم