سوار سیستان

لغت نامه دهخدا

سوار سیستان. [ س َ رِ ] ( اِخ ) کنایه از رستم زال است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( فرهنگ رشیدی ) :
یا غبار لاشه دیو سفید
بر سوار سیستان خواهم فشاند.خاقانی.

فرهنگ فارسی

کنایه از رستم زال است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال کارت فال کارت فال تماس فال تماس فال میلادی فال میلادی