سر کوچکی

لغت نامه دهخدا

سرکوچکی. [ س َ چ َ / چ ِ ] ( حامص مرکب ) فرومایگی و بیقدری و حقارت. ( غیاث ) :
ولیکن نکشت آتش گرم را
به سرکوچکی داشت آزرم را.نظامی.

فرهنگ فارسی

فرو مایگی و بیقدری وحقارت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تماس فال تماس فال کارت فال کارت فال نخود فال نخود