سحر اگند

لغت نامه دهخدا

( سحرآگند ) سحرآگند. [ س ِ گ َ ] ( ن مف مرکب )پر از سحر. || جادوگر. ساحر :
نشان پشت من است آن دو زلف مشک آگین
نشان جان من است آن دو چشم سحرآگند.رودکی.

فرهنگ فارسی

( سحر آگند ) پر از سحر . یا جادوگر ساحر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال عشق فال عشق فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب