زه وزاد

لغت نامه دهخدا

زه و زاد. [ زِ هَُ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) این لغت از توابع است بمعنی زن و فرزند و اهل و عیال و نسل. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). خویش و فرزند. ( فرهنگ رشیدی ). بچه و فرزند و مراد از این اهل و عیال... ( غیاث ). زاد و ولد. زاد و رود. نسل. تناسل و توالد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
خاصه بخراسان که مر شما را
آنجازه و زاد و خانمانست.ناصرخسرو ( از فرهنگ رشیدی ).

فرهنگ عمید

۱. زن و فرزند، عیال، اولاد.
۲. نسل.

فرهنگ فارسی

نسل خویش و فرزند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال پی ام سی فال پی ام سی فال ابجد فال ابجد فال عشقی فال عشقی