لغت نامه دهخدا
چنانستم امید کز روزگار
به ما روشنایی دهد کردگار.فردوسی.خاکپایت دیده ها را روشنایی میدهد
هر سحر بوی تو با جان آشنایی میدهد.خاقانی.تیره شد کار من از غم هان و هان دریاب کار
تا چراغ عمر قدری روشنایی میدهد.خاقانی.وجودی دهد روشنایی به جمع
که سوزیش در سینه باشد چو شمع.سعدی.