لغت نامه دهخدا
می داد ز راه بینوایی
کالای گشاده را روایی.نظامی.و رجوع به روایی و روا شود.
|| اذن دادن. اجازه دادن. تجویز :
یاری که بجان نیازمایی
در کار خودت مده روایی.ناصرخسرو.|| حلال کردن. مباح کردن. اباحة. || منتشر کردن. ( ناظم الاطباء ). باب کردن.( یادداشت مؤلف ).