رواج شکستن

لغت نامه دهخدا

رواج شکستن. [ رَ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) بی رونق کردن. از آب و تاب انداختن. بی خریدار کردن :
گر محتسب رواج می ناب بشکند
از لعل میکش تو رسانم دماغ را.نصیرای بدخشانی ( از آنندراج ).رواج قمریان از ناله من
چو قد سرو از آن بالا شکسته.کلیم ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بی رونق کردن از آب و تاب انداختن بی خریدار کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال تک نیت فال تک نیت فال ورق فال ورق فال راز فال راز