رخنه جو

لغت نامه دهخدا

رخنه جو. [ رَ ن َ /ن ِ ] ( نف مرکب ) جوینده رخنه و شکاف و سوراخ. || مجازاً، عیب جوی. که نقص و عیب کار را بجوید.که جویای عیب و فساد و تباهی کار باشد :
جمله گفتند ای حکیم رخنه جو
این فریب و این جفا با ما مگو.مولوی.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی کسی که می تواند در امری دشوار راه گریزی پیدا کند، چاره جو، چاره گر.
۲.رخنه کننده و فسادانگیز.

فرهنگ فارسی

جوینده رخنه و شکاف و سوراخ یا مجازا عیب جوی که نقص و عیب کار را بجوید .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم