لغت نامه دهخدا
بدیشان چنین گفت امشب خروش
دگرگونه تر کرد باید ز دوش.فردوسی.مر قول مزور سخنی باشد کآن را
گوینده دگرگونه کند ساعت دیگر.ناصرخسرو.- جامه دگرگونه کردن ؛ تبدیل کردن آن. مبدل ساختن آن. بگردانیدن آن :
نبود آگه که شاهان جامه راه
دگرگونه کنند از بیم بدخواه.نظامی.