در اوفتادن

لغت نامه دهخدا

دراوفتادن. [ دَ دَ ] ( مص مرکب ) اوفتادن. درافتادن. افتادن :
از در افتادن شکاری خام
صد دیگر در اوفتند به دام.نظامی.- از پای دراوفتادن ؛ ناتوان شدن :
چندان بگریستی بر آن جای
کز گریه دراوفتادی از پای.نظامی.رجوع به درافتادن و افتادن شود.

فرهنگ فارسی

اوفتادن در افتادن افتادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال لنورماند فال لنورماند فال راز فال راز فال تاروت فال تاروت