خوش و بش کردن

لغت نامه دهخدا

خوش وبش کردن. [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ ب ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خوش آمد گفتن. احوال پرسیدن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

خوش آمد گفتن احوال پرسیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال تاروت فال تاروت فال قهوه فال قهوه فال لنورماند فال لنورماند