خواب دادن

لغت نامه دهخدا

خواب دادن. [ خوا / خا دَ ] ( مص مرکب ) خواب کردن. بخواب بردن. کنایه از فریب دادن :
زره برهای از زهر آب داده
زره پوشان کین را خواب داده.نظامی.خضر راهت گر کنند از راهزن غافل مباش
درخور بیداری اینجا خواب غفلت میدهد.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

خواب کردن بخواب بردن کنایه از فریب دادن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم