حسام اباد

لغت نامه دهخدا

( حسام آباد ) حسام آباد. [ ح ِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان در 36000 گزی جنوب باختر قیدار و 12000 گزی راه مالرو عمومی. کوهستانی و سردسیر است. 600 تن سکنه شیعه ترک زبان دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات ، انگور، جالیزکاری و شغل اهالی زراعت ، قالیچه ، گلیم و جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
حسام آباد.[ ح ِ ] ( اِخ ) قریه ای است در دو فرسنگ و نیمی جنوب دشتک از بناهای سلطان مرادمیرزای حسام السلطنه. و در سال هزار و دویست و هشتاد و سه ( 1283 هَ. ق. ) حسام السلطنه در آنجا قلعه ای احداث کرد. ( فارسنامه ناصری ).
حسام آباد. [ ح ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میان بخش مرکزی شهرستان شوشتر در 13هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 5هزارگزی خاوری راه تابستانی شوشتر به بندقیر کنار باختری رود گرگر. دشت وگرمسیر است و 200 تن سکنه شیعه فارسی و عربی زبان دارد. آب آن از رودخانه کارون و محصول آنجا غلات ، برنج ، صیفی ، کنجد و شغل اهالی زراعت است. ساکنین از طایفه عرب میباشند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

( حسام آباد ) ده از دهستان میان بخش مرکزی شهرستان شوشتر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم