جدا سوختن

لغت نامه دهخدا

جدا سوختن. [ ج ُ ت َ ]( مص مرکب ) سوا سوختن. دور از هم سوختن :
روزی که دل ز جان شود و جان ز تن جدا
هر یک جدا ز عشق تو سوزند و من جدا.فغانی شیرازی ( از ارمغان آصفی ).

فرهنگ فارسی

سوا سوختن دور از هم سوختن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال شمع فال شمع فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت