جبین وار

لغت نامه دهخدا

جبین وار. [ ج َ ] ( اِ مرکب ) بمانند جبین. چنانکه بر جبین بود. به اندازه یک جبین :
محیط از شرم جودش زیر افلاک
جبین واری عرق شد بر سر خاک.نظامی.

فرهنگ فارسی

بمانند جبین چنانکه بر جبین بود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال نوستراداموس فال نوستراداموس استخاره کن استخاره کن فال چوب فال چوب