جبری شدن

لغت نامه دهخدا

جبری شدن. [ ج َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) پیرو عقیده جبر مذهبی شدن. قائل بجبر شدن. کیش جبر مذهبی را برگزیدن :
در هر آن کاری که میلت نیست و خواست
اندر آن جبری شوی کاین از خداست.مولوی.

فرهنگ فارسی

پیرو عقیده جبر مذهبی شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تک نیت فال تک نیت فال چوب فال چوب فال جذب فال جذب