جان خون شدن

لغت نامه دهخدا

جان خون شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) خون شدن دل. کنایه از شدت اضطراب. بی قرار شدن. بی تاب شدن.

فرهنگ فارسی

خون شدن دل یعنی بی قرار و بیتاب شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم