تیز گونه

لغت نامه دهخدا

تیزگونه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) سوداوی. عصبی.تندخوی. ( حاشیه برهان چ معین ) : منصوربن اسحاق را برادرزاده ای بود برنا و تیزگونه گفت : ما سرای و جماع از خراسان نیاورده ایم و مال کم از آن نستانیم که بیستگانی ما باشد. ( تاریخ سیستان از حاشیه برهان ایضاً ). رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

عصبی تند خوی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال اوراکل فال اوراکل فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال آرزو فال آرزو