تک و پوی زدن

لغت نامه دهخدا

تک و پوی زدن. [ ت َ ک ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) تلاش کردن. جهد کردن. به هر دری زدن. بهر سوی روی آوردن : در طرف خراسان و عراق هنوز آتش فتنه و آشوب تسکین نیافته بود وسلطان جلال الدین تک و پوی می زد. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ فارسی

تلاش کردن جهد کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال نخود فال نخود فال قهوه فال قهوه فال فنجان فال فنجان