توبیخ کردن

لغت نامه دهخدا

توبیخ کردن. [ ت َ / تُو ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ملامت نمودن و ترسانیدن و نکوهیدن. ( ناظم الاطباء ). سرزنش. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : زجر و توبیخی که در حق کودکان دیگر کردی در حق وی روا نداشتی.( گلستان ). رجوع به توبیخ و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

ملامت نمودن و ترسانیدن و نکوهیدن . سرزنش .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم