تحکم کردن

لغت نامه دهخدا

تحکم کردن. [ ت َ ح َک ْ ک ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) حکم کردن. فرمان دادن. تعدی کردن. فرمانروایی کردن به زور. رجوع به تحکم شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) زور گویی کردنفرمانروایی کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم