تاسیس شدن

لغت نامه دهخدا

تأسیس شدن. [ ت َءْش ُ دَ ] ( مص مرکب ) دایر گشتن. بنا شدن. بنیادافکنده شدن. بنیاد گشتن. برپا گشتن. رجوع به تأسیس شود.

فرهنگ فارسی

بنا شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال فنجان فال فنجان فال کارت فال کارت فال ورق فال ورق