بهار اندام

لغت نامه دهخدا

بهاراندام. [ ب َ اَن ْ ] ( ص مرکب ) زیبااندام. خوش اندام. ( فرهنگ فارسی معین ) :
بهاراندام سروی پیرهن چاکم چو گل دارد
که رنگ ساعد او آستین را گل بدامان کرد.محمداسحاق شوکت بخاری ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) زیبا اندام خوش اندام .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم